بسم الله الطیف
خداشناسی در کلام مولا علی (ع)
ستایش خداوندی را سزاست که نبخشیدن بر مال او نیفزاید و بخشش او را فقیر نسازد زیرا هر بخشنده ای جز او اموالش کاهش یابد و جز او هر کس از بخشش دست کشد مورد نکوهش قرار کیرد . اوست بخشنده انواع نعمت ها و بهره های فزاینده و تقسیم کننده روزی پدیده ها . مخلوقات همه جیره خوار سفره اویند . که روزی همه را تضمین و اندازه اش زا تعیین فرموده .
به مشتاقان خویش و خواستاران انچه در نزد اوست را روشن را نشان داد. سخاوت او د رانجا که از او بخواهند با انجا که از او دزخواست نکنند بیشتر نیست .
خدا اولی است که اغاز ندارد .تا پیش از او چیزی بوده باشد و اخری است که پایان ندارد تا چیزی پس از او وجود داشته باشد .مردمک چشمها را از مشاهده خود باز داشته است . زمان بر او نمی گذرد تا دچار دگرگونی گردد و در مکانی قرار ندارد تا پندار جابجایی نسبت به او روا باشد .(1)
کسی که کیفیتی برای خدا قائل شد یگانگی او را انکار کرده و ان کس که همانندی برای او قرار داد به حقیقت خدا نرسیده است .کسی که خدا را به چیزی تشبیه کرد به مقصد نرسید.ان کسی که به او اشاره کند یا در وهم اورد خدا را بی نیاز ندانسته است .
هر چه که ذاتش شناخته شده باشد افریده است و انچه در هستی به دیگری متکی باشد دارای افریننده است.سازنده ای غیر محتاج به ابزار اندازه گیرنده ای بی نیاز از فکر و اندیشه و بی نیاز از یاری دیگران است .
با زمان ها همراه نبوده و از ابزار و وسایل کمک نگرفته است .هستی او برتر از زمان و وجود او بر نیستی مقدم است و ازلیت او را اغازی نیست.
با پدید اوردن حواس روشن میشود که حواسی ندارد و با افرینش اشیا متضاد ثابت می شود که دارای ضدی نیست و با هماهنگ کردن اشیا دانسته می شود که همانندی ندارد .
خدایی که روشنی را با تاریکی اشکار را با نهان خشکی را با تری گرمی را با سردی ضد هم قرار داد و عناصر متضاد را با هم ترکیب و هماهنگ کرد و بین موجودات ضد هم وحدت ایجاد کرد .
انها را که با هم دور بودند نزدیک کرد و بین انها که با هم نزدیک بودند فاصله انداخت .
خدایی که حدی ندارد و با شماره محاسبه نمی گردد که همانا ابزار و الات دلیل محدود بودن خویشند و به همانند خود اشاره میشوند اینکه میگویم موجودات ازفلان زمان پدید امده اند پس قدیم نمی توانند باشند و حادثند و این که میگوییم حتما پدید امدند ازلی بودن انها رد می شود و اینکه میگوییم اگر چنین بودند کامل می شدند پس در تمام جهات کامل نیستند .
خدا با خلق پدیده ها در برابر عقل ها جلوه کرد و از مشاهده چشم ها برتر و والاتر است و حرکت و سکون در او راه ندارد . زیرا او خود حرکت و سکون را افرید چگونه ممکن است انچه را که خود افریده در او اثر بگذارد ؟
یا خود از پدیده های خویش اثر پذیرد؟اگر چنین شود ذاتش چون دیگر پدیده ها تغییر می کند.و اصل و جودش تجزیه می پذیرد و درگر ازلی نمی تواند باشد .
و هنگامی ( به فرض محال) اغازی برای او تصور شود پس سرامدی نیز خواهد داشت . و این اغاز و انجام دلیل روشن نقص و نقصان و ضعف دلیل مخلوق بودن و نیاز به خالقی دیگر داشتن است .
پس نمیتواند افریدگار همه هستی باشد و از صفات پروردگار که ( هیچ چیز در او موثر نیست و نابودی و تغییر و پنهان شدن در او را ندارد ) خارج شود . (2)
1- نهج البلاغه خطبه 91
2- نهج البلاغه خطبه 186